🔹 آنچه که موجب تأسف و تأثر من شد، فقدان یک چهره نورانی است که سالها پیشروی من در این جلسه شرکت میکرد.
او با دقت تمام گوش میکرد و مطالب را هم ثبت و ضبط میکرد و گاهی هم به من مراجعه میکرد و سؤال میپرسید.
ما ایشان را از دست دادیم و برای همیشه در دنیا از دیدارش محروم شدم.
شهید صیاد شیرازی به عالم ارواح و انوار پیوست و به هدف خلقتش رسید و او «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون» است.
🔹 طبق موازینی که ما در دست داریم، ارواح نورانی اینها در نشئه برزخ، انقطاع کلی از این عالم ندارند.
آنها با آن اموری که مورد علاقهشان است یک نوع رابطه برقرار میکنند.
لذا اگر ادّعا کنم که روح منوّرش با توجه به علاقه شدیدی که به این جلسات داشت،
الآن در این جلسه حضور دارد، گزاف نگفتهام.
دیدگان برزخی من از دیدارش محروم است ولی او شاهد و من مشهود او هستم….
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
🌟روزهای جمعه می گفت:
امروز می خوام یه کار خیر برات انجام بدم.هم برای شما، هم برای خدا.
🌟وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.
هر چه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت می شم باعث شرمندگیمه.
گوش نمی کرد در را می بست و آشپزخانه را می شست…
برشی اززندگی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
📿نماز اول وقت
از شهید صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود….
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
🔴 روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛
فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات
♦️ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
🔹 منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند –
از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
🔹 ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند.
توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست.
دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند.
این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم.
گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند.
همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم.
۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
🔹 یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند.
به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند.
به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛
رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است.
من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟
اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند.
خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند.
من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟
گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
🔹 خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا!
اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛
فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین.
او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود،
از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر.
عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟!
گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه.
گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
🔹 حالا کار خدا را ببینید!
منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند.
اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند.
گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند.
گفتم: دیدی خودیها را؟
اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند:
به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
🔹 اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد.
بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا.
بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
🔹 بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت،
اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند.
از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری!
من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
🔹 بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید:
«با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.»
و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
کتاب رمز عبور، ۱، صفحهی “۱۱۳”
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
🔴آیا میدانید زهره قائمی از جمله زندانیانی بود که در سال ۶۷ مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت
و پس از آزادی به عراق گریخت و ده سال بعد شهید صیاد شیرازی را به شهادت رساند؟
🔸هزارجلادهزاراشرف
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
چی بود،چی شدیم
⭕️قیاس دوسپهبد نظامی در دو برهه از تاریخ
سپهبد شهید صیاد شیرازی
سپهبد نادر جهانبانی
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
فرزند نادرجهانبانی در مصاحبه با دویچوله تمامی شایعات در مورد پدرش را تکذیب کرده است
🔘 شهید علی صیاد شیرازی:
پروردگارا …
رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانت قراردهی و آنقدر با دشمن قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم…
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود
💥زندگینامه: علی صیاد شیرازی (۱۳۲۳-۱۳۷۸)
سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود.
او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.
وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بهمدت چندسال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.
شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد
و به خاطر توان بالای سازمان دهی اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوانیکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت
و در همان شرایط بهعنوان عنصری حزباللهی در جهت سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.
تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.
از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.
شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از ۲۱ روز مقاومت و دفاع از سوی مدافعان خویش، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضدانقلاب خارج شود.
پس از تحقق و اجرای موفق این طرحها، شهید صیادشیرازی، با ۲ درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.
وی در آخرین ماههای ریاستجمهوری بنی صدر بهدلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانتهای او از سمت مذکور عزل شد
و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.
سپهبد علی صیاد شیرازی پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راهاندازی کرد
و بهعنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.
یاد فتح بزرگ
او در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد.
در این منصب فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیاتهای پیروزمند ثامنالائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت.
عملیاتی که سرنوشت جبهههای اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد.
وی در ۲۳ تیرماه ۱۳۶۵ طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی به عضویتشورایعالی دفاع منصوب شد.
بهدنبال مسئولیت خطیر شهید صیاد شیرازی در شورایعالی دفاع، با درخواست رئیس شورایعالی دفاع و موافقت حضرت امام خمینی در مردادماه سال ۱۳۶۵ مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی ارتش به برادر دیگری واگذار شد.
حضرت امام(ره) در حکم فرمانده جدید نیروی زمینی ارتش پیرامون خدمات آن شهید سرافراز چنین فرمودند:
«با تقدیر از زحمتهای طاقت فرسای سرکار سرهنگ صیادشیرازی که با تعهدکامل به اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچگونه خدمتی به کشور اسلامی خودداری نکرده و امید است در آینده نیز در هر مقامی باشد،
موفق به ادامه خدمتهای ارزنده خود شود.»
سپس در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت.
آن شهید در مهرماه سال ۱۳۶۸ به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری و فرماندهی کلقوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
امیر شجاع سپاه اسلام در شهریورماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. صیاد شیرازی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد.
نقش او در ایجاد وحدت بین قوای مسلح کشور و نیروهای توانمند دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهههای حق علیه باطل در عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس، فتح المبین، بیتالمقدس و دیگر عملیاتهای پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز میهن عزیزمان بر کسی پوشیده نیست.
نحوه شهادت
شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.
ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.
به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست.
در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد.
در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت.
ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد.
ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت.
دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامیخود حول سه محور جمعبندی شده است؛
نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامیقرار دادند.
صیاد، صید خصومتهای گذشته
سرتیپ ۲ باز نشسته ارتش جمهوری اسلامی مصطفی کهتری که از همرزمان شهید صیاد شیرازی بود در گفتگویی با ایسنا میگوید:
صیاد کسی بود که تاریخ جنگ از وی انتقام گرفت، خصومت گذشته، صیاد را شهید کرد.
واقعا کور کور این کار را انجام دادند.
صیاد میتوانست راننده، نیروی امنیتی و محافظ داشته باشد ولی از انجام این کار خودداری میکرد.
وقتی خدمت ایشان در ستاد کل رسیده بودم اتاقی در نهایت سادگی داشت و در همان جا نیز کار میکرد.
فعالیتهای قبل از شهادت صیاد شامل تدوین تاریخ جنگ بود.
ایشان خود این هیات را تحت عنوان معارف جنگ تاسیس کرد؛
فرماندهان را به مناطق عملیاتی میبرد و بهصورت عملی معارف جنگ را منتقل میکرد.
کهتری با تشریح خاطرات زمان جنگ و عملیاتها با صیاد ادامه میدهد:
در تمام عملیاتهایی که برنامهریزی میشد شخصا از منطقه بازید میکرد و از کار مطمئن میشد
و بعد در جلسات مینشست و با قرائت قرآن کار را روحانی میکرد.
بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب
«…امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.
این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانستهاست،
قرار میگیرد و دستخائن خودفروختهای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع میکند.
او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.
سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده
و جبهههای دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است.
خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که